مطالب
جلال آل احمد
- توضیحات
- دسته: درباره مشاهیر ایران
- منتشر شده در 04 شهریور 1392
- نوشته شده توسط Super User
- بازدید: 4711
۱۳۰۲ - ۱۳۴۸
نویسنده و مترجم ایرانی و همسرسیمین دانشور بود.
در خانوادهای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیتالله طالقانی بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی اشرافیت روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد.دارالفنون کلاسهای شبانه باز کرده بود. پنهان از پدر اسم نوشت. روزها کار؛ ساعت سازی، سیمکشی برق، چرمفروشی و از این قبیل... و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کرد. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه. دبیرستان تمام شد و "دیپلمه" شد.
در سالهای آخر دبیرستان، جلال با کلام کسروی و شریعت سنگلجی، آشنا میشود و همین، مقدمهای میشود برای پیوستن وی به حزب توده در ۱۳۲۳. در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران میشود، و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل میپردازد. نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود. او تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت. به جز نوشتن داستان، به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردم شناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز پرداخت. مهمترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای او مثل «خسی در میقات» و یا داستان-زندگینامهٔ «سنگی بر گوری» میتوان دید.
در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که میبریم» را چاپ میکند، که حاوی قصههای شکست مبارزاتش در حزب توده است. کناره گیری وی از حزب توده هم در همین سال اتفاق میافتد. پس از این خروج ، برای مدتی به قول خودش، ناچار به سکوت میشود و بیشتر به نوشتن می پردازد.
آلاحمد در ۱۳۲۷ در اتوبوس تهران به شیراز با سیمین دانشور، که او نیز دانشجوی دانشکدهٔ ادبیات بود، آشنا شد و در ۱۳۲۹ با وی ازدواج کرد.پدر آلاحمد با ازدواج او با دانشور مخالف بود و در روز عقد به قم رفت و سالها به خانه آنها پا نگذاشت.
با قضیهٔ ملی شدن نفت و ظهور جبههٔ ملی و دکتر مصدق ، جلال دوباره به سیاست روی میآورد. وی عضو کمیته و گردانندهٔ تبلیغات «نیروی سوم» –که یکی از ارکان جبههٔ ملی بود– میشود. وی در ۹ اسفند ۱۳۳۱، با عدهٔ دیگری از «نیروی سومیها» در مقابل منزل دکتر مصدق به دفاع از او سخنرانی میکند. در اردیبهشت ۱۳۳۲ به علت اختلاف با رهبران نیروی سومیها از آنها کناره میگیرد. دو کار ترجمهٔ وی، «بازگشت از شوروی» ژید و «دستهای آلوده» سارتر، مربوط به همین سالها است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، که ضربهٔ سنگینی بر پیکر آزادیخواهان و مبارزین با استبداد بود، آل احمد نیز دچار افسردگی شدیدی گردید. در این سالها وی کتاب خود را تحت عنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ میرساند.
وی در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در سن چهل و شش سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نا بهنگام آلاحمد، جنازهٔ وی به سرعت تشییع و دفن شد. که باعث ایجاد باوری دربارهٔ سر به نیست شدن او، توسط ساواک شد.
جلال آل احمد در وصیت نامه خود آورده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آن جا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی، جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری، به امانت گذاشته شد، تا بعدها، مقبرهای در شأن او ایجاد شود . این کار هیچ گاه صورت نگرفت.
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.